نقش نظارت شناختی یک موضوع غالب و مهم در بین تحقیقات استراتژی شناختی طی سال های اخیر بوده است. نظارت شناختی را می توان به عنوان هر فعالیتی با هدف ارزیابی یا تنظیم شناخت خود تعریف کرد. نمونه هایی از پایش شناختی شامل برنامه ریزی، بررسی، خودآزمایی، ارزیابی پیشرفت و تصحیح خطاهای فرد است. محققان دریافتهاند که نظارت شناختی تقریباً در هر تلاش شناختی ما نقش حیاتی دارد و بنابراین پیامدهای مهمی برای مسائل آموزشی دارد. بر این اساس، نظارت شناختی سهم قابل توجهی را در خواندن، ارتباطات و حافظه به خود جلب کرده است. با ما همراه باشید تا نکات مهمی را در رابطه با این کارکرد مهم شناختی برای شما بیان کنیم.
چرا نظارت شناختی مهم است؟
به عنوان بخشی از ارزیابی و نظارت رفتاری و عاطفی، بررسی عینی حوزههایی مانند حافظه، توجه، استدلال و توانایی کلامی – همه تواناییهای شناختی که برای عملکرد بهینه در زندگی روزمره به آنها نیاز دارید- یک تمرین استاندارد است. این کار یک آزمایش نیست بلکه یک بررسی سریع است که چگونه امروز کارهایتان را انجام می دهید، مانند یک تست فشار خون برای مغز شما! همه ما یک ایده ذهنی از عملکرد مغزمان داریم. مثلا بعضی روزها احساس می کنیم ذهنمان کند و کم کارکرد است، در حالی که روزهای دیگر احساس می کنیم می توانیم دنیا را تصاحب کنیم. اما در روزهای خوب چقدر بهتر هستیم؟ آیا تغییر سبک زندگی یا سلامتی تفاوتی ایجاد می کند؟ اینجاست که نظارت شناختی وارد میشود. با قرار دادن تعداد این احساسات ذهنی، میتوانیم کشف کنیم که چه چیزی باعث روزهای خوب میشود تا تعداد بیشتری از آنها را داشته باشیم. هنگامی که مغز شما در حال پردازش است، هر فعالیتی در زندگی روزمره شما آسان تر خواهد بود، از یادآوری مکان پارک کردن ماشین تا پرداخت مالیات.
نظارت شناختی و ریاضیات
بهطور شگفتانگیزی، نظارت شناختی در تحقیقات در مورد تفکر ریاضی و حل مسئله، علیرغم کاربرد این سازه برای بسیاری از مسائل مهم نظری و عملی، مورد توجه کمی قرار گرفته است. به عنوان مثال، بحث بر سر رابطه بین دانش مفهومی (مثلاً دانش سیستم ده دهی) و دانش رویه ای (مثلاً الگوریتم ها) واقعاً موضوعی است که آیا می توان از استانداردهای مفهومی برای قضاوت در مورد نتایج رویه ای استفاده کرد یا خیر. با بررسی این موضوع در پرتو نظریهپردازیهای رایج در مورد نظارت شناختی، شاید بتوان در درک و رفع شکاف بین استفاده کودکان از رویهها و درک آنها از مفاهیم اطلاعات خوبی بدست آورد. با توجه به اینکه نظارت شناختی در واقع بخشی صریحی از برنامه درسی ریاضیات است، پژوهش در مورد نظارت شناختی از نقطه نظر عملی نیز ارزشمند خواهد بود. به عنوان مثال، معلمان به طور معمول به دانش آموزان خود می گویند که پاسخ های خود را بررسی کنند، و متون ریاضیات اغلب اکتشافی برای بررسی پاسخ ارائه می دهند. علاوه بر این، به دانشآموزان اغلب روشهای خاصی برای قضاوت در مورد معقول بودن پاسخها با استفاده از روشهایی مانند تخمین، آموزش داده میشود.
نظارت شناختی در ریاضیات چیست؟
ما از اصطلاح نظارت شناختی در حوزه ریاضیات نسبت به تلاش های دانش آموزان برای تعیین اینکه آیا پاسخ صحیحی داده اند، راهبرد درستی برای حل یک مسئله انتخاب کرده اند یا یک مسئله یا مفهوم را درک کرده اند، استفاده می کنیم. ما به ویژه به قضاوت کودکان در مورد درک خودشان علاقه مندیم.ما بر جنبه ای از نظارت شناختی که به عنوان نظارت درک شناخته می شود مانند بسیاری از کارهای مربوط به نظارت بر درک مطلب در حوزه خواندن، بر ارزیابی کودکان از درک خودشان به جای تنظیم درک آنها تأکید می کنیم. به این معنا که ما بر کشفیات کودکان در مورد جنبههای نادرست یا بیمعنی خود مشکلاتشان تمرکز میکنیم نه بر حل سوء تفاهمها یا خطاهای آنها.
سطوح بررسی نظارت شناختی در ریاضیات
جهت گیری نظری ما این است که سطوح متعددی وجود دارد که در آنها می توان شناخت را در ریاضیات کنترل کرد، همانطور که سطوح متعددی وجود دارد که درک مطلب را می توان در خواندن کنترل کرد. ما حداقل سه سطح را می بینیم که در آن کودکان نیاز به ارزیابی شناخت خود در حل مسائل ریاضی دارند. ابتدا، نیاز به ارزیابی نتایج رویه های حسابی انجام شده برای دریافت پاسخ وجود دارد. چنین نظارتی می تواند صرفاً با بررسی محاسبات مربوطه (به عنوان مثال، جمع کردن در جهت دیگر، کم کردن یک نتیجه جمع، تقسیم یک نتیجه ضرب) انجام شود. دوم، نیاز به ارزیابی صحیح بودن روشی که فرد انتخاب کرده است وجود دارد. برای انجام این کار، باید سطحی از تحلیل معنایی متن را انجام داد، خواه شامل بازخوانی کل متن باشد یا صرفاً یافتن یک کلمه کلیدی. در نهایت، نیاز به ارزیابی معقول بودن خود مشکل وجود دارد. چنین ارزیابی شامل نگاه کردن به روابط معنایی بیان شده در متن و تصمیم گیری در مورد اینکه آیا این روابط معنادار هستند یا خیر.
کودکان محاسبات خود را بررسی می کنند
بررسی محاسبات کودکان بیشترین توجه را در بین سه سطح تحلیل به خود جلب کرده است. موضوع اصلی در پیشینه پژوهش ها رابطه بین استفاده کودکان از رویه ها و درک آنها از سیستم اعداد بوده است. بسیاری از تحقیقات در این زمینه حول محور “اشکالات تفریق” کودکان متمرکز شده است. در قسمت اول این بخش، تحقیقات مربوط به نظارت کودکان بر رابطه بین دانش مفهومی و رویه ای آنها در مورد ریاضیات را در نظر گرفتیم. مطالعات نسبتا کمی با تمرکز صریح بر نظارت شناختی و فراشناخت در ریاضیات انجام شده است اما همانطور که گفته شد، اهمیت نظارت شناختی در ریاضیات بسیار زیاد است.
نظارت شناختی و مشکلات یادگیری
همانطور که قبلاً ذکر شد، تنها تعداد کمی از مطالعات بررسی محاسباتی به طور صریح با نظارت شناختی و دانش فراشناختی مرتبط بوده است. در مطالعه ای در زمینه نظارت شناختی، توانایی های کودکان دبستانی عادی و ناتوان در یادگیری را برای تشخیص پاسخ های صحیح از نادرست مقایسه کردند. کودکان از نظر سن ذهنی، پیشرفت ریاضی و عملکرد آنها در مسائل ریاضی که قرار بود بررسی کنند، مطابقت داده شدند. یعنی هر کودک ناتوان در یادگیری با یک کودک عادی که همان مشکلات او را داشت، مطابقت داده شد. کودکان با اختلال یادگیری در تمایز مشکلاتی که اشتباه حل کرده اند از مسائلی که به درستی حل کرده اند بسیار کمتر بود.
نظارت و کنترل فراشناختی و تفکر خلاق
شایان ذکر است که فراشناخت را می توان با استفاده از اصل دوگانگی به «دانش شناختی» و «تنظیم شناختی» تقسیم کرد. مؤلفه تنظیم شناخت شامل برنامه ریزی، بررسی، نظارت، آزمایش و ارزیابی فعالیت های شناختی فرد است که با «نظارت و کنترل فراشناختی» مطابقت دارد. استرنبرگ استدلال کرد که فرآیند تفکر خلاق شامل “نظارت بر خود” از طریق نظارت بر اجزای دیگر از طریق فراشناخت است. شواهد حاصل از مطالعات علوم اعصاب شناختی نشان میدهد که نواحی مغز مسئول تفکر خلاق با نواحی مغز فعال در نظارت و کنترل فراشناخت، که عمدتاً قشر جلوی پیشانی پشتی و بطنی جانبی را درگیر میکنند، همپوشانی دارند.
جمعبندی و نتیجه گیری
توصیههای ما برای بهبود مهارتهای نظارتی شناختی کودکان ممکن است در درخواست آنها برای آنچه اساساً اصلاح برنامه درسی ریاضیات است، شدید به نظر برسد. قطعا آموزش راهبردهای نظارت در چارچوب برنامه درسی فعلی ساده تر خواهد بود، اما شواهد نشان می دهد که چنین مداخلاتی مؤثر نیستند. مشکلی که بسیاری از کودکان در اشکالزدایی پاسخهایشان دارند، حتی پس از مداخلهای که بهخوبی انجام میشود، به اندازه کافی اثر بخش نیست. به طور خلاصه، در این مقاله تئوری و تحقیقات جاری در مورد نظارت شناختی را مخصوصا در بحث ریاضیات مرور کردیم. بررسی ما نشان داد که عناصر مختلف نظارت شناختی حداقل برای برخی از کودکان وجود ندارد. تحقیقات ما نشان داده است که نظارت شناختی در ریاضیات، مانند خواندن، در سطوح مختلف اتفاق می افتد و از تعامل پیچیده عوامل مرتبط با کودک و زمینه ای که در آن ریاضیات را یاد می گیرد، ناشی می شود. آنچه مورد نیاز است نه تنها اصلاح برنامه درسی در زمینه نظارت، بلکه رویکردی متفاوت برای آموزش دانش ریاضی است. ما به رویکردی نیاز داریم که صرفاً بر محاسبات تأکید نداشته باشد، بلکه مطالب و زمینههای معناداری را در اختیار دانشآموزان قرار دهد.